نبض زندگی ما ، پارسانبض زندگی ما ، پارسا، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

پارسا قشنگترین هدیه خدا

پارسا در مینی پارک "نی نی تپلی"

از وقتی اومدیم خونه جدید انقدر کار داشتم و درگیر بودم که نتونستم پارسا رو زیاد بیرون ببرم. پارسا هم چون حوصله اش سر می رفت خیلی لجبازی می کرد. چند روز پیش که پارسا لجبازی رو به اوج خودش رسونده بود تصمیم گرفتم ببرمش مینی پارک. وقتی بهش گفتم خیلی خوشحال شد و مدام می گفت : "بییم پاک ماشین پوییس سوار شم"(بریم پارک ماشین پلیس سوار بشم) اون روز هوا هم خوب بود ، واسه همین از ساعت 4 بعد از ظهر بردمش بیرون ، اول با هم رفتیم بازار و کمی گشتیم و برای عزیز دردونه ام شلوار لی واسه عیدش خریدم و بعد رفتیم نی نی تپلی . از ساعت 6 تا 9 شب بودیم پارک دفعه های قبل که می بردمش پارک ، باید خودمم همه جا کن...
11 اسفند 1390

پارسا و اسباب کشی به خونه جدید

    سلام به همه دوست جون جونیای خوب و مهربون خودم. نمی دونید چقدر خوشحالم از اینکه دوباره اومدم پیشتون.خیلی دلم براتون تنگ شده بود ، ببخشید که چند وقتی نتونستم به دیدنتون بیام و به کامنت های پر مهرتون جواب بدم.آخه سخت درگیر جمع کردن اسباب اثاثیه و بعدش هم در گیر اسباب کشی و جابجایی بودم. خودتون که حتماً می دونید با وجود بچه چقدر اسباب کشی و بعدش  جابجا کردن وسایل توی خونه جدید سخت تر میشه ، واسه همین هیچ فرصتی دیگه برام نمی موند تا بیام نت. حالا ماجراهای من با پارسا رو توی این روزها بخونید تا خوب متوجه سختی کار بشید: روز هایی که من مشغول جمع کردن وسایل و کارتون زدنشون بودم ، پارسا سخت مشغول...
7 اسفند 1390
1